Cornus 2013

وای از اولم اشتباهی بودم ...

Cornus 2013

وای از اولم اشتباهی بودم ...

بوق در ایران ...

۱بوق کوچولو
سلام علیک

احوال پرسی با راننده آشنا

۲بوق
به...خیلی مخلصیم
احوال پرسی با راننده آشنا

۳بوق
کجایی بی وفا
احوال پرس با راننده آشنا

۵۶۹بوق
کجا؟؟؟
ویژه مسافرکشی

بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت
بدو بیا دیر شد
صدا زدن خانم جهت رفتن به مهمانی

بوق بدون وقفه معمولی با آهنگ
دید دید ... دیدید دید!!
جلوی مراکز درمانی هنگام مشاهده ماشین عروس حتی خالی!

نصب بوق قطار روی پیکان
ندارد
نشانه ذوق سرشار راننده

نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت
ندارد
نشانه بزرگواری موتور سوار

نصب آژیر بجای بوق
بی بو.. ببو ...
ویژه رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند

نصب صدای خروس به جای بوق
قوقولی قوقو...
ویژه روستایی های عزیز که سالهاست از روستا دور مانده اند!!

تیس تیس
ندارد
کلاس بالای راننده

تغییر پسورد آی دی ...

اگر بخواهید پسورد ID خود را عوض کنید چگونه این کار را انجام می دهید ؟

از آنجائیکه کاربران با مسنجر بیشتر کار دارند تا ایمیل ، برای آن دسته از دوستانی که احتمالا نمی دانند چگونه پسورد ID خود را مستقیما از طریق یاهو مسنجر عوض کنند روش این کار را بیان می کنیم . برای انجام این کار مراحل زیر را دنبال کنید :

1 ) با ID و پسورد خودتان وارد Yahoo! Messenger شده و Connect شوید.

2 ) پس از اتصال از طریق منوی Messenger به قسمت Yahoo! Account Info بروید و آن را انتخاب کنید.

Yahoo! Messenger در این حالت شما را به صفحه خاصی هدایت می کند .

3 ) پس از ظاهر شدن کامل صفحه که در آن ID شما قرار دارد و از شما خواسته می شود که مجددا پسورد خود را وارد کنید .

4 ) بعد از وارد کردن پسورد خود به صفحه دیگری می روید .

۵ ) که در آن گزینه Change Password به رنگ آبی قرار دارد .

6 ) Change Password را انتخاب کنید تا به صفحه دیگری بروید .در آن جا از شما خواسته می شود .

ابتدا پسورد قبلی ودر دو قسمت بعدی پسورد جدید را وارد کنید . و برای ثبت تغیرات گزینه Save را فشار دهید . حال پسورد ID شما عوض شده است

محسن چاوشی ...

محسن چاوشی
محسن چاوشی متولد هشتم مرداد ماه 1358 از شهر خرمشهر سه برادر و دو خواهر بزرگتر از خودم دارد. پدر وی بازنشستهٔ دولت و مادر او خانه دار است. در دوره راهنمایی و دبیرستان علاقهٔ شدیدی به موسیقی خصوصاً شنیدن آثار جیپسی کینگ وکریس دی برگ بزرگ پیدا کرد. در همان ایام با سازهای الکترونیک مثل کیبورد و سینتی سایزر آشنا شد و در اوقات فراغت با استفاده از کتابهای موسیقی و بدون معلم موسیقی را دنبال کرد. بعد از آنکه دورهٔ دبیرستان را در رشتهٔ حسابداری به پایان رساندم به خدمت نظام وظیفه رفت و در طول خدمت اتودهایی آماده کرد و برای دریافت مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستاد.
تا به حال برای دو تن از دوستان خود حامد هاکان و محسن یگانه آهنگسازی کرده است. محسن چاوشی در هر کارش یک حس و منظور متفاوتی دارد. از سبک ترانس بیشتر خوشش می‌اد. علاقه‌مند به تنهایی و با احساس هست. هدفش از زندگی داشتن یه زندگی سالم برای رسیدن به کمال می‌باشد. محسن چاوشی سه آلبوم به بازار ارایه داده است به نام‌های نفرین - خودکشی ممنوع و لنگه کفش.

در راستای بی شوهری ...

 

دخترا حتمآ بخونین ضرر نمی کنین !!!

 

در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز به وجود آمده کلیه

  خانمهای محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .

۱ـ روش کوزه ای : همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی ... چرا ظرف مرا بشکست لیلی

نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .

۲ـ روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن می کنی شکلات بین مردم تقسیم می کنی تا مرد آرزوهات بیاد.

نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع می تونین فانوس هم روشن کنین .

۳ـ روش سوسکی : بخاطر ترس از یه سوسک که حتی می تونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم می پری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه .

نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه .

۴ـ روش تیپ : انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده می کنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی می کنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه .

نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفه !

۵ ـ روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس می شی بالاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی .

نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.

۶ ـ روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که می تونی شرکت می کنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه .

نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین.

۷ـ روش مذهبی : توی انواع مجالس مختلف مذهبی شرکت می کنی توی هیچ چیز کم نمی آری جایی نیست که مراسمی باشه و تو اونجا نباشی تا بالاخره یه شوهر گیرت بیاد .

نتیجه گیری : التماس دعا خواهر .

۸ ـ روش فامیلی : یه کاغذ بر می داری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک می کنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب می کنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی .

نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین

۹ ـ روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو می گیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش... (سانسور ) می گیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه. البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند.

نتیجه گیری : در تعهد نامه کلانتری حتما مقدار مهریه را ذکر کنین


تاریخچه ی تقلب ...

 

 

گویند: «تقلب مفهومی‌است بس اساسی» به طوری که شاعر میگوید:
تقلب توانگر کند مرد را / تو خر کن دبیر خردمند را
تاریخچه‌ی تقلب از جایی شروع میشود که حسن کچل برای نخستین بار تن لشش را تکان داد و به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهیانه‌ی کودکان فلک بخت مکتب بود. لیک حسن از روی گشادی، چشمان چپش را بر روی ورقه‌ی همزاد انداخت تا نکتی بس ارزشمند از ورقه‌ی فوق الذکر، دشت کند. این بود که اولین تقلب تاریخ بشری زده شد. البته این تقلب با روش‌های فوق العاده ابتدایی (البته در مقابل ترفند‌های کنونی) صورت گرفت. بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالای ورقه‌ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را دو در فرمود.
زان پس تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب که گسترش یافت و مصادیقی متفاوت پیدا کرد. از جمله تقلب‌های رایج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن، تقلب در مخ زنی، تقلب در بازی (که از آن به جر زنی تعبیر میشود) را می‌شود نام برد.


حال روش هایی از تقلب در امتحانات را به نظرتان می‌رسانیم:

روش های نوشتاری:

1- نوشتن روی کف پا، پس کله، پشت گوش و...
2- نوشتن روی میز، پشت نیمکت، زیر نیمکت، پشت مانتوی دختر جلویی و...
3- نوشتن روی دستمال دماغی، پاکت نامه و...
4- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در سوراخ‌های مختلفی از جمله دماغ، دهن، فک پایین، دریچه‌ی آئورت و همچنین سوراخ های ممنوعه و ...

روش های با کلاسی:

1- استفاده از ماشین حسابهای مهندسی
2- استفاده از آیینه، موچین، لوازم آرایش، فیلم، عکس

3- استفاده از موبایل ، اس ام اس و بلوتوث

روش های جوادی:

1- خر نمودن یک فقره بچه خرخون
2- خم کردن سر به روی ورقه‌ی طرف به صورت تابلو.
3- روش بویایی:خودتان ماسک بزنین و یک بوی گند از خودتان در بکنین تا مراقب، جرات نزدیک شدن به شما را نکند. اونوقت با خیال راحت بشینید تقلب کنید .
4- روش شیمیایی:بدین معنی که مراقب را با انواع و اقسام مواد شیمیایی از هستی ساقط کنید و بعد با خیال راحت دست به کار شوید.

توجه:

اگر در این امر تبهر کافی ندارید اصلا سمت این کار نروید که عواقبی جز ضایع شدن، اخراج شدن و تابلو شدن ندارد ، من به بخشه هیچ مسئولیتی در این زمینه قبول نمیکنم

جلسه ی خواستگاری ...

 

جلسه ی خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت
مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟
...مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
...مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
...مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد
خانواده ءعروس : زنش !!!؟؟؟

! نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین .

پسرها و دخترها از ۱۴ تا ۲۸ ...

خصوصیات آقا پسرها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی...  


سن
۱۴ سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن
۱۵ سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد!
سن
۱۶ سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!
سن
۱۷ سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن
۱۸ سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
 سن
۱۹ سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!
 سن
۲۰ سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!
 سن
۲۱ سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
 سن
۲۲ سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
 سن
۲۳ سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض میشه!)
 سن
۲۴ سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!
 سن
۲۵ سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!
سن
۲۶ سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!
 سن
۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!
 سن
۲۸ سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم!!!

 
  خصوصیات دختر خانمها از
۱۴ تا ۲۸ سالگی ... 


سن
۱۴ سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!
 سن
۱۵ سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)
 سن
۱۶ سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن!
 سن
۱۷ سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... (کوران حوادث!)
 سن
۱۸ سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن!
 سن
۱۹ سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست!
 سن
۲۰ سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!
 سن
۲۱ سالگی: فقط ۲۷-۲۸ سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!
 سن
۲۲ سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)
 سن
۲۳ سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!
 سن
۲۴ سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه!
 سن
۲۵ سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!
 سن
۲۶ سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله!
 سن
۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!
 سن
۲۸ سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی!!

یک پسر در حمام



یک پسر در حمام


ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم

۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش

۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره


۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده

۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش

۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش

۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه

۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه


ساعت
۴:۱۵ بعد از ظهر

تیز هوشیه مادر زن ...

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : " من میدانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم . "
حدود یک هفته بعد ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : " از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد ؟ " "خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد
."
او در ایمیل خود نوشت : مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده . " با عشق، مسعود

روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود : پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود. با عشق ، مامان

شادمهر

 

کاش نمیرفتی ...

چی میشه ؟!

 

 چی میشه همه مثل هم باشن ؟

 چی میشه همه عشق رو بفهمن ؟

 چی میشه کسی واسه پول زندگی نکنه ؟

 چی میشه همه بتونن رو حرفشون بمونن ؟

 چی میشه دروغ و کلک نباشه ؟

 چی میشه تو دنیا هیچ مرزی وجود نداشت ؟

 چی میشه که همه تو یه سطح زندگی کنن و کسی تو حسرت زندگی این و اون نباشن ؟

 چی میشه این مصطفی یکم آدم شه ؟

 سروش مثل قبلآناش شه ؟

 چی میشه داود همرو اذیت نکنه ؟

 چی میشه من یکم اراده داشته باشم ؟

 چی میشه ایم خواننده ها یکم از عشقای پایدار بخونن ؟

 چی میشه مامان بابا ها همیشه با بچه هاشون خوب تا کنن ؟

 چی میشه همه با خانوادشون باشن ؟

 چی میشه من یه روزی یه آدمی شم که کسیو اذیت نکنم ؟

 چی میشه همه باهم روراست باشن ؟

 چی میشه هرکی یه سقف واسه خودش داشته باشه ؟

 یه سقفی مثل آسمون که هیچ وقت رو سرش خراب نشه و همیشه واسش رحمت باشه .

 چی میشه من یکم قدر لحظه هامو بدونم ؟

 چی میشه کسی دیونه نشه ؟

 چی میشه همه سالم باشن و زندگی کنن ؟

 چی میشه دنیا کلمه ی خیانت رو از کلمه های خودش حذف کنه ؟

 چی میشه همه تو صلح و صفا زندگی کنن ؟

 چی میشه ... ؟

 چی میشه مامانیم زنده شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 ببینید این دنیا چقدر چی میشه داره !!!!!

 تازه این نصفه اون چی میشه هاییه که تو سر منه

 اگه میخواستم همشو بگم میشد 200 صفحه ...

 تازه بعضی از چی میشه ها خیلی خصوصیه !

 کسی پایه پیدا میشه این چی میشه ها رو ور داریم ؟

درد دل بود ...

بای .

 

 

علت دروغ گفتن در مرد هااااااا ....

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. '' آیا این تبر توست؟'' هیزم شکن جواب داد: '' نه
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نهفرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد
یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. (هههههههه)
هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟
اوه فرشته، زنم افتاده توی آب
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟
'' هیزم شکن فریاد زد آره ''
فرشته عصبانی شد. '' تو تقلب کردی، این نامردیه
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز '' نه'' میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. وباز هم اگه به کاترین زتاجونز ''نه'' میگفتم تو میرفتی و با زن خودم میاومدی و من هم میگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی امافرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همیندلیل بود که این بار گفتم آره .

باز من اومدم ...

 

سلام خوبید ایشالا ؟ چه خبر ؟ نمیبینید من و کاملا خوشحالید دیگه ؟ یه مدت نبودم حالا

امروز اومدم یه چند تا آپ کردم که مجبورید خوشتون بیاد فهمیدید ؟‌ نظر یادتون نره ...

بای بای

ماجرای ولنتاین در ایران ...

 

دو روز قبل از ولنتاین:

- پسر اولی: پسر بازم امسال خل نشی و یه شبه کل حقوق یه ماهت رو براش خرج کنی‌ها!!! از من یاد بگیر! هر سال یه هفته قبل از ولنتاین باهاش قهر میکنم که خرج رو دستم نیفته! دو روز بعد از ولنتاین هم دوباره بهش زنگ میزنم و باهاش آشتی میکنم!!!
- پسر دومی: آخه نمیشه که مهدی جون! حداقل یه دسته گل باید براش بخرم و شام ببرمش بیرون! اگه امسال گردنبند براش نخرم که تا دو سال باهام حرف نمیزنه! گردنبند بدون گوشواره هم که خوبیت نداره!

- دختـر اولی: ای بخشکی شانس!! ولنتاین رسید و من هنوز هیچکی رو پیدا نکردم که خرش کنم تا برام کادو بخره!! امسال خوردم به پیسی!!
- دختـر دومی: نگران نباش بابا! ماشالا خر زیاده! از من یاد بگیر! هر سال دو تا دو تا کادو میگیرم!! بهت قول میدم یه خورده زرنگ بازی در بیاری تو هم امسال مثل من دو تا کادو میگیری!

دو روز بعد از ولنتاین:

- پسر دومی: مهدی‌جون راست میگفتی ها! عجب خریتی کردم!

- دختـر دومی: دیدی راست میگفتم! خر زیاده!!!

چه جوری با کلاس شیم ...

 

 اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:
 

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش"
 

اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"
 

اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم"
 

اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد"
 

اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر گیر کرده"
 

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد"
 

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است"
 

اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره "
 

اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد"
 

اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!


ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی ؟